اوسی شیطان کش ( هاشیرای شب )
بعد از مدت ها بالاخره آرت جدید
کپی ممنوع ‼️
نام: مانامی
نام خانوادگی:ندارد
والدین:نامعلوم
تاریخ تولد:۱۲ ژانویه
سن:۱۴ سال
وابستگی:سپاه شیطان کش
رتبه:هاشیرا
سبک تنفس:تنفس شب
گروه خونی:+B
تایپ شخصیتی:INTJ
رنگ چشم:آبی
رنگ مو:مشکی با سایه های آبی
وزن:۴۵ کیلوگرم
قد:۱۵۸ سانتی متر
بک استوری:(طولانیه اگه خواستین بخونین 🙏)
از چند روزگی توی یتیم خونه بوده.حدود ۱۱ سالگی مانامی،توی اواسط زمستون،موقع نظافت اتاقِ مدیر یتیم خونه یکی از بچه های کوچیکتر که اون روز مریض بوده دستش میخوره به جعبه جوهر و جوهرا میریزه روی یه سری یادداشت و پرونده. مانامی هم به خاطر اینکه اون بچه تنبیه نشه،به مدیر میگه کار من بوده و مدیر هم توی انباری قدیمی که از ساختمون اصلی یتیم خونه جدا بوده حبسش میکنه. شبش۴ تا از بچه ها(از جمله همون بچهی مریض)از آشپزخونه یکم غذا میدزدن که برای مانامی ببرن.از در ساختمون اصلی بیرون میرن ولی مدیر متوجه میشه و وقتی میره که تنبیهشون کنه متوجه یه نفر دیگه که توی محوطه بیرون وایستاده بوده میشه...یه شیطان بوده.بچه ها جلوی در خشکشون میزنه.مدیر سریع برمیگرده و با ۵ تا بچهی دیگه از در پشتی فرار میکنه (کلاً ۱۰ بچه داشته یتیم خونه).شیطانه به اون۴تا بچه حمله میکنه و مانامی با صدای جیغ هاشون متوجه میشه که یه اتفاقی افتاده.توی انباری یه تبر قدیمی پیدا میکنه و با همون تبر در رو میشکنه و میاد بیرون ولی با بچه های غرق در خون و شیطانی که قهقهه میزنه مواجه میشه.خشم کل وجودش رو پر میکنه و با تبر به شیطانه حمله میکنه.خودش هم زخمی میشه اما موفق میشه یه دست و پای شیطانه رو قطع کنه و به سرش هم آسیب زیادی میزنه در حالی که مدام داره زیر لبش میگه :"تقصیر منه..."یکدفعه صدای همون بچه مریض رو میشنوه که میگه:"معذرت میخوام نه سان"و میمیره.شیطانه خودش رو ترمیم میکنه و به سمت مانامی حملهور میشه ولی مانامی دیگه هیچ حرکتی نمیکنه تا اینکه هاشیرای مار به موقع میرسه و کار شیطانه رو تموم میکنه.اوبانای مانامی رو با خودش میبره و آموزش میده.۸ماه بعد هاشیرا میشه.همچنان خودش رو مقصر اون اتفاق میدونه و احساس گناه میکنه به خاطر همین توی این مسیر مبارزه میکنه و آرزو داره روزی برسه که هیچ بچهی دیگه ای توسط شیطانا آسیب نبینه.با مویچیرو که همسن و سال خودشه ارتباط خوبی داره و بیشتر اوقات با هم تمرین میکنن.اوبانای رو نی سان صدا میکنه و مثل یه برادر بزرگتر دوستش داره .برای میتسوری و بقیهی هاشیراها و سپاه شیطان کش احترام زیادی قائله.غالباً ساکت و آرومه.هوش و دقت زیادی داره.
علایق:داداشاوبانای،مویچیرو،میتسوری،سپاه شیطان کش،آسمان شب،رنگ های آبی و مشکی و سرمهای،کتاب،کاتانا
تنفرات:شیطان ها،ظلم و ستم
کپی ممنوع ‼️
نام: مانامی
نام خانوادگی:ندارد
والدین:نامعلوم
تاریخ تولد:۱۲ ژانویه
سن:۱۴ سال
وابستگی:سپاه شیطان کش
رتبه:هاشیرا
سبک تنفس:تنفس شب
گروه خونی:+B
تایپ شخصیتی:INTJ
رنگ چشم:آبی
رنگ مو:مشکی با سایه های آبی
وزن:۴۵ کیلوگرم
قد:۱۵۸ سانتی متر
بک استوری:(طولانیه اگه خواستین بخونین 🙏)
از چند روزگی توی یتیم خونه بوده.حدود ۱۱ سالگی مانامی،توی اواسط زمستون،موقع نظافت اتاقِ مدیر یتیم خونه یکی از بچه های کوچیکتر که اون روز مریض بوده دستش میخوره به جعبه جوهر و جوهرا میریزه روی یه سری یادداشت و پرونده. مانامی هم به خاطر اینکه اون بچه تنبیه نشه،به مدیر میگه کار من بوده و مدیر هم توی انباری قدیمی که از ساختمون اصلی یتیم خونه جدا بوده حبسش میکنه. شبش۴ تا از بچه ها(از جمله همون بچهی مریض)از آشپزخونه یکم غذا میدزدن که برای مانامی ببرن.از در ساختمون اصلی بیرون میرن ولی مدیر متوجه میشه و وقتی میره که تنبیهشون کنه متوجه یه نفر دیگه که توی محوطه بیرون وایستاده بوده میشه...یه شیطان بوده.بچه ها جلوی در خشکشون میزنه.مدیر سریع برمیگرده و با ۵ تا بچهی دیگه از در پشتی فرار میکنه (کلاً ۱۰ بچه داشته یتیم خونه).شیطانه به اون۴تا بچه حمله میکنه و مانامی با صدای جیغ هاشون متوجه میشه که یه اتفاقی افتاده.توی انباری یه تبر قدیمی پیدا میکنه و با همون تبر در رو میشکنه و میاد بیرون ولی با بچه های غرق در خون و شیطانی که قهقهه میزنه مواجه میشه.خشم کل وجودش رو پر میکنه و با تبر به شیطانه حمله میکنه.خودش هم زخمی میشه اما موفق میشه یه دست و پای شیطانه رو قطع کنه و به سرش هم آسیب زیادی میزنه در حالی که مدام داره زیر لبش میگه :"تقصیر منه..."یکدفعه صدای همون بچه مریض رو میشنوه که میگه:"معذرت میخوام نه سان"و میمیره.شیطانه خودش رو ترمیم میکنه و به سمت مانامی حملهور میشه ولی مانامی دیگه هیچ حرکتی نمیکنه تا اینکه هاشیرای مار به موقع میرسه و کار شیطانه رو تموم میکنه.اوبانای مانامی رو با خودش میبره و آموزش میده.۸ماه بعد هاشیرا میشه.همچنان خودش رو مقصر اون اتفاق میدونه و احساس گناه میکنه به خاطر همین توی این مسیر مبارزه میکنه و آرزو داره روزی برسه که هیچ بچهی دیگه ای توسط شیطانا آسیب نبینه.با مویچیرو که همسن و سال خودشه ارتباط خوبی داره و بیشتر اوقات با هم تمرین میکنن.اوبانای رو نی سان صدا میکنه و مثل یه برادر بزرگتر دوستش داره .برای میتسوری و بقیهی هاشیراها و سپاه شیطان کش احترام زیادی قائله.غالباً ساکت و آرومه.هوش و دقت زیادی داره.
علایق:داداشاوبانای،مویچیرو،میتسوری،سپاه شیطان کش،آسمان شب،رنگ های آبی و مشکی و سرمهای،کتاب،کاتانا
تنفرات:شیطان ها،ظلم و ستم
- ۹.۵k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط